می خواهم بچه بمانم
تازگی ها یک تصمیم مهم گرفته ام.
می خواهم از دنیای بزرگسالی استعفا دهم و بچه بمانم!
خسته شدم از بزرگ بودن وقتی مجبوری نقش بازی کنی و خودت نباشی.
مثلا وقتی دلت می خواهد بخندی باید جدی باشی و زمانی که بی مزه ترین حرف های دنیا را می شنوی به خاطر خوش آمد طرف مقابل باید بخندی.
نباید گریه کنی. نمی توانی بدوی.
حالا اینها به کنار. از این همه دو رویی و تزویر خسته ام.
از دروغ هایی که به هم می گوییم و اسمش را سیاست کاری می گذاریم.
از قانون شکنی هایی که انجام می دهیم و آن را زرنگی می نامیم.
از پیشرفت هایی که به قیمت له کردن دوستانمان نصیب مان می شود.
از طعنه زدن ها، دروغگویی ها، تظاهر کردن ها...
از همه اینها خسته شدم.
می خواهم بچه شوم!
من از دنیای کودکی جلوتر نمی روم و با این دنیا شاد خواهم بود.
هر وقت بخواهم می خندم. بلند و از ته دل.
اگر دلم گرفت راحت گریه می کنم.
وقتی دلم خواست به دنبال یک کبوتر تا ته خیابان می دوم.
به قانون احترام می گذارم حتی اگر همه به من بخندند.
تا جایی که بتوانم وظایفم را به خوبی انجام می دهم و چشمم را به روی تمام کسانی که به من پوزخند می زنند، می بندم.
دروغ نمی گویم. اگر خطایی کردم به سادگی بر زبان می آورم.
وقتی از کسی دلگیر شدم دوستانه به خودش می گویم نه دیگران.
اگر احساس کردم دوستی را ناراحت کردم راحت عذر خواهی می کنم و مطمئنم این کار هیچ لطمه ای به شخصیتم نمی زند.
و از همه مهمتر به کسانی که دوستشان دارم می گویم که چقدر برایم مهم هستند و دوستی آنان را با دنیا عوض نمی کنم. درست مثل زمان بچگی که به همه می گفتیم چند تا دوستشان داریم.
گاهی نقاشی می کشم، شعر می خوانم، آهنگی را زیر لب زمزمه می کنم.
خلاصه راحت زندگی می کنم. بدون نقش بازی کردن.
خودم می شوم. خود خودم. همانطور که هستم و دوست دارم باشم.
حالا اگر اسم اینها بچه بازی است، عیبی ندارد.
من می خواهم تا پایان عمر بچه بمانم!!
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 17,نوامبر,2024